زندگی یه خط صاف نیست، بلکه تار و پودیه به هم بافته از پستیها و بلندیها. این پستیها و بلندیها اگر چه ممکنه نامنظم به نظر بیان، ولی معمولا در یک چرخه منظم اتفاق میفتند و به طور دایم در زندگی ما تکرار میشند.
یک چرخه سه دوره داره:
۱. دوره نظم و هارمونی
۲. دوره بینظمی و آشوب
۳. دوره بازسازی
ما در طول زندگی به طور مرتب در حال گذر و گذار از این چرخه ها هستیم. دوره نظم معمولا دورهایه که تقریبا همه چیز به خوبی پیش میره و یک هارمونی نسبی بر زندگی ما حکم فرماست. تو این دوره حالمون معمولا خوبه و احساس میکنیم که کنترل زندگی رو در دست داریم.
دوره نظم و هارمونی میتونه با یک عامل داخلی یا خارجی به هم بریزه. گاهی یک رویداد خارجی دور از انتظار به یکباره این نظم رو بهم میزنه؛ گاهی هم خومون دیگه هارمونی قبلی رو کسالتبار و روتین دریافت میکنیم و تصمیم میگیریم که دست به تغییر بزنیم. این دوره از سختترین دورههای زندگیه. هر چه تغییر شدیدتر باشه این بینظمی و آشوب بیشتر میشه و کنترل شرایط زندگی برای ما دشوارتر میشه. به لحاظ فکری و ذهنی این وضعیت ما رو پریشان میکنه و حال روحی و عاطفی ما معمولا افت میکنه.
در دوره بینظمی و آشوب ما از یه جایی شروع میکنیم به برداشتن قدمهای کوچیک تا کنترل زندگی رو بدست بگیریم. در صورتی که بتونیم کمی مداومت به خرج بدیم، عملا وارد دوره بازسازی شدیم. از دید من این دوره یکی از بهترین دورههای چرخه است، چون پر از فرصته برای یادگیری و رشد و خودشناسی و پیش بردن مسیر زندگی به سمتی که میخوایم.
وقتی توان این رو پیدا میکنیم که چالشها و فرصتها رو در جریان چرخههای زندگی ببینیم و تحلیل کنیم در واقع داریم با یک رویکرد کلان به زندگی نگاه میکنیم که کمکمون میکنه خودمون رو از وسط گردابهای احساسی و وسواسهای فکری بیرون بکشیم و با کنترل و هوشمندی بهتری امور رو اداره کنیم.
سوال:
اگر مهاجر هستید یا نیستید فکر میکنید شما الان در کدوم مرحله از چرخه فعلی زندگیتون هستید؟
دوست دارید بیشتر روزهای زندگیتون در چه دوره ای سپری بشه؟