قویا اعتقاد دارم که یکی از دلایلی که بسیاری از ما رو در بحث کاریابی ناکام میگذاره نداشتن هدف و برنامه است. کاریابی در کانادا پروسهای پیچیده و برای خودش یک معادله چند مجهولیه. برای اینکه توی پیچیدگی این پروسه گرفتار نشیم باید با برنامه و نقشه راه قدم تو این مسیر بگذاریم.
در پروسه کاریابی در دو مرحله ما نیاز به هدفگذاری و برنامهریزی داریم. مرحله اول هدفگذاری برای کاریابی هست. بدین معنا که ما نقشه راه پیدا کردن اولین کار تخصصی رو برای خودمون ترسیم میکنیم. مرحله بعدی که در واقع گام دوم مدل کاریابی و رشد حرفهای هست، برنامهریزی کلان برای کل زندگی حرفهای در سرزمین جدید هست؛ به نوعی سند چشم انداز ما برای پیشرفت در شغلمون.
یک هدفگذاری درست میتونه نتایج بسیار قابل توجهی برای ما به همراه داشته باشه. مهمترین رهاوردهای هدفگذاری اینها هستند:
۱. بهبود بهرهوری
منابع ما محدوده و پروسه طولانی و پیچیده است. برنامهریزی کمک میکنه که بتونیم به بهترین شکل ممکن از زمان، منابع و انرژیمون استفاده کنیم.
۲. تعیین اولویتها
نیازها و خواستههای ما بیشمار و نامحدوده. خصوصا در سالهای اولیه مهاجرت. برنامهریزی به ما کمک میکنه تا اهداف و اولویتهامون رو مشخص کنیم.
۳. افزایش اعتماد به نفس
نتایج تحقیقات نشون میده که افرادی که برای زندگیشون هدف و برنامه دارند اعتماد به نفس بیشتری دارند در مقایسه با کسانی که بدون برنامه مشخص در مسیر زندگی حرکت میکنند.
۴. استرس کمتر
داشتن برنامه این احساس رو میده که شما کنترل زندگی رو به دست دارید و همین باعث میشه که سطح بسیار کمتری از استرس رو تجربه کنید.
۵. بهبود کیفیت کار
برنامهریزی کمک میکنه که ذهن و تلاش ما به جای امور بیاهمیت متمرکز بر امور تاثیرگذار بشه و همین کمک میکنه که کیفیت کار بالاتر بره.
۶. نتایج بهتر
کسانی که برنامه دارند نتیجه بهتری از تلاش هاشون میگیرند چون برنامهریزی این امکان رو میده که از پیش بدونیم که باید دقیقا چه کارهایی انجام بدیم و هر کدوم رو چطور انجام بدیم.
پس هدفگذاری و برنامهریزی در پروسه کاریابی کمک بسیار زیادی میکنه که ما سریعتر، راحتتر و با رنج کمتر یک کار بهتر پیدا کنیم.
آیا شما برای پروسه کاریابی و رشد حرفهایتون اهداف و برنامه مشخص دارید؟