درو جرالد میگه: «به بیرون نگاه کن، خودت را خواهی دید؛ به درون نگاه کن، خودت را خواهی یافت.» زمین تا آسمون تفاوته بین دیدن خودمون و یافتن خودمون. برای تعیین مسیر حرفهای ما نیاز به پیدا کردن خودمون داریم.
توی این دنیایِ بزرگِ پرشتابِ در حال تغییر هزاران شغل و حرفه مختلف وجود داره. مشاغلی که بسیاری از اونها در طی چند سال آینده از بین خواهند رفت و گزینههای جدیدی به اونها اضافه خواهد شد. برای هر کدوم از ما هزاران مسیر و حرفه و گزینه وجود داره اما هر کدوم از اونها ما رو به مقصد متفاوتی میبره. بعضی از این گزینهها و مسیرها ما رو به سمت انفعال و بیانگیزگی و نارضایتی میبره. بیشتر این گزینهها به ما یک زندگی معمولی رو میده و ما رو تبدیل به یک آدم معمولی میکنه. بعضی از این گزینهها و مسیرها هم ما رو تبدیل به بهترین و اثرگذارترین آدمی که میتونیم باشیم میکنه و بهترین زندگی رو که میتونیم داشته باشیم بهمون میده.
هممون این ها رو میدونیم. درسته؟ اما نمیدونیم چطور مسیرمون رو انتخاب کنیم که در وهله اول جز گروه اول نباشیم و در وهله دوم بتونیم شانس خودمون رو برای رسیدن به گروه خوشبخت سوم افزایش بدیم.
تصور و رویکرد عملی اغلب ما اینه که ما باید راه بیفتیم و یکی یکی شروع به بررسی گزینهها و مسیرها بکنیم تا ببینیم کدوم میتونه برای ما بهترین گزینه باشه. این تصور و رویکرد همون چیزیه که اغلب ما رو به بیراهه میبره و باعث میشه اونطور که آمار و تحقیقات مختلف نشون میدن، اغلب مردم دنیا از شغلشون راضی نباشند.
انتخاب گزینه درست بیش از اینکه در گرو بررسی دنیای بیرون باشه در گرو سیر و سلوک در دنیای درونه. به عبارت دیگه، تعیین مسیر حرفهای باید از درون شروع بشه و بر بنیان خودآگهی بنا نهاده بشه. خودکاوی و خودشناسی به ما کمک میکنه که با شناختن خودمون، توانمندیهامون، علاقمندیهامون و باورهای بنیادینمون بدونیم کی هستیم و چطور میتونیم با تکیه بر کسی که هستیم و آنچه که داریم، بهترین کسی رو که میتونیم باشیم و بهترین زندگیمون رو زندگی کنیم. بعد از این قدم، ما شروع به بررسی گزینه های دنیای بیرون میکنیم تا ببینم کدوم گزینه میتونه بهترین انتخاب برای ما باشه. خودشناسی گام اول و شالوده تصمیمگیری، برنامهریزی و رشد و رضایت حرفهایه.