تا حالا تجربه این رو داشتید که از اطرافیانتون، کسانی باشند که تازهوارد باشند و به رغم همه موانع و محدودیتها مثل زبان ناکافی یا نداشتن تجربه کار یا تحصیل کانادایی، بتونند در عرض چند هفته کار پیدا کنند؟ یا در نقطه مقابل، کسانی که به نظر میاد همه الزامات و شرایط استخدام شدن رو دارن اما پروسه کاریابی شون بیش از حد انتظار طولانی میشه؟ تا حالا از خودتون پرسیدید که ماجرا چیه؟
بر اساس دانش و تجربه کاری که با مهاجرین در پروسه کاریابی دارم، به جرات میتونم بگم که برندسازی شخصی (Personal Branding) مهمترین مولفه کاریابی به شمار میاد. این همون عاملیه که میتونه موقعیتها رو به شما نزدیک یا دور بکنه؛ این همون عاملیه که در تمام مراحل کاریابی اعم از نوشتن رزومه و کاور لتر، شبکهسازی حرفهای و مصاحبه بازتاب بسیار قوی داره؛ این همون عاملیه که میتونه کاستیهای شما رو پوشش بده و نقاط قوتتون رو برجستهتر کنه؛ این همون عاملیه که بعد از استخدام میتونه مقدمات رشد سریعتر و هموارتر حرفهای شما رو فراهم کنه.
اما برندسازی شخصی چیه؟ برندسازی شخصی اون تصویریه که من از خودم، شخصیتم و توانمندیهام به دنیای اطراف ارائه میکنم. در واقع من یک برند از خودم میسازم و آگاهانه و فعالانه در همه جا شروع به تبلیغ برند خودم میکنم تا موقعیتها رو به سمت خودم جذب کنم. هدف از این برندسازی شخصی اینه که یک شخصیت جذاب و متمایز از دیگر کاندیداها به کارفرمایان ارائه بکنه و توی رقابت سخت کاریابی ما رو پیروز کنه.
برندسازی شخصی در پروسه کاریابی در کانادا، که بیش از ۸۰ درصد مشاغل نه از طریق اپلای کردن که از طریق شبکه اجتماعی و ریفرال صورت میگیره بسیار حائز اهمیته. در دنیای پس از مهاجرت زمانی که ما هنوز شبکه حرفهای گستردهای نداریم، میتونیم یا به عبارتی مجبوریم برندسازی رو از شبکه ارتباطات شخصی شروع کنیم. پس آگاه باشیم که داریم چه شخصیت و برندی رو در کنشها و واکنشهای شخصیمون به نمایش میگذاریم. از طرف دیگه این برند در حال تبلیغ، تاثیر بسیار زیادی در ایجاد و تقویت شبکه ارتباطی حرفهای ما داره. همه ما جذب برندهای جذاب میشیم و سعی میکنیم به نوعی ارتباطمون رو باهاشون حفظ کنیم. سعی کنید یک برندی بسازید که در مجموع شما رو یک شخصیت قوی، قابل اعتماد و مفید معرفی کنه. یادتون باشه برند شما نقش پررنگیتری از توانمندیهای حرفهای تون در پروسه کاریابی بازی میکنه. کارفرماها در وهله اول دنبال این هستند که ببینند شما کی هستید (کیستی) تا اینکه چی بلدید (چیستی).
تمرین:
۱. سعی کنید از بیرون خودتون رو نگاه کنید. آیا شما اصلا یک برند دارید؟ در نگاه اول چه نوع شخصیتی به نظر میاید؟ برند شما چیه؟ شما با چه استراتژی و روشهایی برند خودتون رو تبلیغ می کنید؟
۲. فکر میکنید اگر الان یکی از دوستان یا آشنایان شما (نه خیلی نزدیک و صمیمی) از یک موقعیت کاری مرتبط با رشته شما باخبر بشه اون رو باهاتون به اشتراک میگذاره؟ فکر میکنید آیا حاضره شما رو معرفی کنه؟ جواب این سوالها خیلی میتونه برای شما ارزشمند باشه. پس ارزشش رو داره که در کنار خودکاوی برای رسیدن به جواب درست، اون رو صادقانه و صمیمانه با یک یا چند دوست در میان بگذارید و ازشون فیدبک بخواید؟ اول اینکه این دوستان رو هوشمندانه انتخاب کنید. دوم اینکه جنبه شنیدن نه رو داشته باشید. سوم چه جواب مثبت باشه یا منفی کنکاش بکنید که چرا و بعد یافته هاتون رو در ساختن برند شخصیتون بکار بگیرید.
۳. یک لیست ۲۰ نفره از اطرافیانتون تهیه کنید. فرض کنید که یک موقعیت خوب کاری به شما معرفی شده. کدوم یک از اون ۲۰ نفر رو شما حاضرید ریفر بدید و معرفی کنید؟ چه وجه مشترکی بین اون آدمها وجود داره؟ اون ویژگیها رو لیست کنید و سعی کنید در خودتون تقویت کنید.
توی پستهای آینده برای ساختن یک برند قوی و منحصر به فرد راهکارهای بیشتری ارائه میکنم. تو این فاصله تمرینها رو انجام بدید و آرومآروم شروع به ساختن یک برند برای خودتون کنید؛ فراموش نکنید که هر کسی که هستید و هرکجای زندگی که هستید، جز این نیست که شما دارای ویژگیها و قابلیتهایی هستید که میتونه آینه تمام و کمال شخصیت منحصربهفرد و توانمندیهای برجسته شما باشه و توی پروسه پرچالش کاریابی کمکتون کنه. فقط کافیه خودتون رو کشف کنید.
رضوان پویا (مشاور رشد فردی و حرفهای)